امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران

ساخت وبلاگ

ايمان مطلق به حقيقت وضعيت موجود تنها وهمي است که انسان و جامعه اش را از رسيدن به وضعيت والاي ممکن باز مي دارد.(فرهنگ و حقايق اجتماعي)


همچنانکه نماز ستون دين است "مسئوليت اجتماعي" هم ستون جامعه است. ايندو از هيچ کس و در هيچ شرايطي ساقط نمي شوند!


يک جامعه شناس بايد همواره چنان بگويد که در عين حال که به هيچ کس برنخورد به همه بر بخورد! و اين يعني با هيچ کس کار نداشته باشد اما با همه کار داشته باشد! اينست سختي کار يک جامعه شناس که خود از ماهيت دوپهلوي پديده هاي اجتماعي بر مي خيزد.


مشکل اساسي در هم انديشي هاي ما "حاکميت قلبها و تبعيت عقلها" يمان است؛ اينست که "با دل به سراغ انديشه ها مي رويم و با خرد دنبال دل"! (آيين هم انديشي)


منظور از "حقايق اجتماعي" راستي ها و درستي هاي مورد قبول جامعه است و منظور از "وقايع اجتماعي" هر آنچه صرفنظر از حقايق اجتماعي در جامعه رخ مي دهد. (نوشتار حقايق اجتماعي و وقايع اجتماعي 1)


در رابطه با حقايق اجتماعي جامعه افراد را مي توان به لحاظ تئوريک حداقل در چهار گروه در نظر گرفت: "اصحاب وفاق"، "اصحاب نقاب"، "اصحاب نفاق" و "اصحاب فراق". (حقايق اجتماعي و وقايع اجتماعي 2)


در رأس قرار گرفتن جامعه شناسي نبايد بمفهوم اهميت و حاکميت و تعيين کنندگي بيشتر آن علم نسبت به علوم ديگر قلمداد شود بلکه تنها بايد بمفهوم "سرانجام رساننده" يا "تمام کننده" ي آنها مطرح باشد. (جامعه و جامعه شناس1)


آنها که درازکش آسمان را مي نگرند تنها بهرشان از عصر جديد ديدن هواپيمايي ست که از فراز مي گذرد، اما آنها که بيدار و برخاسته جهان را مي نگرند همانها هستند که با هواپيما از آسمان مي گذرند! (چرا جامعه شناسي شرقي؟)


عنوان "جامعه شناسي شرقي" نه در جهت مقابله جويي يا انکار و ضديت با "جامعه شناسي غربي" بلکه تنها ازين باب انتخاب شده است که چنين باور دارم که جوامع غير غربي از جمله ايران بايد جامعه شناسي شان بنوع ديگري از آنچه در غرب جريان دارد رقم بخورد؛ خاص خويش و ساخته و پرداخته ي خويش و درخور و دربرگيرنده ي مسائل اجتماعي گوناگون خويش! (چرا جامعه شناسي شرقي؟)


فرهنگ از نظر جامعه شناسي شرقي يعني "پندار،گفتار و کردار موافق با حقايق اجتماعي جامعه". (در ايستگاه فرهنگ 4)


نقدگرايي از همان ابتدا در بطن جامعه شناسي بوده است؛ جامعه شناس بي نقد، شير بي دنداني ست که تنها بدرد محافظه کاري و نوازش مي خورد.(مخاطبم کيست)


زبان جامعه شناسي شرقي "معمولانه" است چون "فرهنگ محور" است؛ در حوزة فرهنگ نيازمند "عمل عمومي" هستيم و اين خود تابع "فهم عمومي" است پس بايد در سطح فهم عموم سخن گفت.(مخاطبم کيست)


همه بايد بدانيم آنگاه که از ايران و ايراني بخوبي ياد نشود هرچه که باشيم مصداق مشت نمونة خروار خواهيم بود؛ مگر اينکه کلاً ايراني بودن خود را انکار کنيم که در اينصورت به يقين به "هيچ اندر هيچ" تبديل خواهيم شد! اما اگر در سراسر دنيا ذکر خير ايران و ايراني باشد حتي اگر هيچ چيزي هم نداشته باشيم تنها به صرف اينکه ايراني هستيم خيلي چيزها خواهيم داشت!


ما ايرانيان از ناسزاوارترين رفتارهاي اجتماعي مان يکي هم اينست که در روابط اجتماعي مان متأسفانه انگشت اتهام آورمان بيش از ذهن حقيقت يابمان کار مي کند آنسان که گاه مرکب منظور يکديگر را به باغي مي رانيم که هيچ از آن علوفه نخورده است!


اصولاً واژة آزادي قايق آواره ايست رها شده در اقيانوس بي کران و متلاطم اغراض و اميال بشري که تا کنون نه سکون داشته است و نه ثبات و نه سلامت! بعد از اينش را خدا مي داند!


واقعيت بهرحال چشمة جوشاني است که هرکس به هر نحو که از آن بگريزد مجبور خواهد بود با ابهام و خيال خودش را سيراب کند!

شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی...
ما را در سایت شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orientalsociology بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 10:07