شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی 6

ساخت وبلاگ

شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها و ترکیب داده‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods

✅ بخش ششم : راهبرد پنجم: "تلفیق روش‌ها به منظور طرح پرسش‌های متمایز اما متقاطع

مایۀ تأسف خواهد بود اگر که ما اینجا به این نتیجه برسیم که تلفیق روش‌ها کار بسیار مشکلی است به این دلیل که یک منطق موازی در نهایت نمی‌تواند چندان رضایت‌بخش باشد و یک منطق واقعاً تأییدی هم بسیار سؤال‌برانگیز است. روش‌ها و رویکردهای مختلف از این ظرفیت برخوردارند که محققان را قادر می‌سازند سؤالات متضاد و متمایزی در مورد جهان اجتماعی بپرسند و دربارۀ آنچه که مورد تحقیق‌شان است و نیز آنچه که در ارتباط با آنها باید بعنوان شناخت یا شواهد محسوب شوند به شیوه‌های مختلف مفهوم‌پردازی کنند.

توضیح نمادین راهبرد پنجم تلفیق روش‌ها در علوم اجتماعی

این تفاوت‌ها - و روابط میان آنها - بالقوه بسیار هیجان‌انگیز هستند- شاید بخصوص آنجا که بیان تفاوت‌ها در میان حوزه‌های هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و رشته‌های مرتبط باشد. امکان این هست که مجموعه‌ای از سؤالات در مورد جهان اجتماعی در ذهن مجسم گردد که شیوه‌های متمایزی از مشاهدات برای پاسخ به آنها فراخوانده شوند و در نهایت نتوان همۀ آنها را در قالب یک رویکرد روش‌شناختی و یک الگوی ترکیب غالب ریخت.

در این فرآیند، خودِ زمینۀ تحقیق و آنچه که ما فکر می‌کنیم مسألۀ مورد تحقیق است، به احتمال زیاد باید بازتعریف شوند؛ بعنوان مثال، مطالعۀ زندگی شخصی و عاطفی؛ بجای کنار گذاشتن سؤالات در مورد «روان و درون» برای روان‌شناسان، و «ساخت اجتماعی عواطف» برای جامعه‌شناسان، و «قواعد و مناسک نمایش عاطفی» به انسان‌شناسان، و «کالایی شدن و بازاری‌شدن عواطف» برای اقتصاددانان، و «سلامت عاطفی» برای متخصصین سلامت، و از این قبیل - چقدر هیجان‌بر‌انگیز خواهد بود که با طرح و تعقیب سؤالات و روش‌های متفاوت درک شده با یک شیوۀ جمعی (بجای شیوۀ یکپارچه) به مکاشفه در مورد آنها بپردازیم؟

این مستلزم اینست که ما جهان اجتماعی و مسائل و مشکلات مورد تحقیق‌مان را بعنوان موضوعاتی چندبعدی به رسمیت بشناسیم و بدانیم که این ابعاد مختلف ممکن است باهم در یک تنش شدید یا در یک محیط شلوغ باشند بجای اینکه در یک سطح و یا بعد منظم قرار گرفته باشند (مانند کیک عروسی و یا پازل). روش‌های مختلفی برای درک و بازجویی جهان اجتماعی ارائه شده‌اند که خودشان به شیوه‌های مختلف بخشی از چیزی هستند که فی‌نفسه چندبعدی است.

بنابراین، برای مثال، درک «زندگی عاطفی» بواسطۀ این شیوه‌ها و شیوه‌های مختلف دیگر کاملاً ممکن و محتمل است و این نه ممکن است بصورت منظم و برجسته در داخل یک تبیین روان‌شناختی یا جامعه‌شناختی و یا سایر رشته‌های دیگر ادغام شوند و نه منحصراً در زمینه‌های مرتبط هر یک از این رشته‌ها جا بگیرد.

منطق چندبعدی
استدلال این است که روش‌ها و رویکردهای مختلفی که هر کدام واجد نقاط قوت و ظرفیت متمایز هستند در صورتی که اجازۀ رشد یابند، می‌توانند ما را در درک چندبعدی و پیچیدگی اجتماعی یاری کنند. این منطق بوضوح متمایز از منطق منسجم و یا منطق تأییدی است، همین‌طور متفاوت از منطق موازی است که در بالا تشریح شد. این به این خاطر است که در میان رویکردها تا حدودی فصل مشترک وجود دارد.

در حالت ایده‌آل، این منطق، تنشی خلاق میان روش‌ها و رویکردهای مختلف بوجود می‌آورد که میزان آن بستگی دارد به محاورات میان آنها. به این معنی که محقق بجای آنکه در نهایت یک تعلیل یا توضیحی منسجم از هر آنچه که در دست تحقیق است (منطق منسجم)، و یا یک سری از تعلیل‌های موازی (منطق موازی) ارائه دهد به ارائۀ تصویری از تبیین‌های چندگرهی و محاوره‌ای می‌پردازد که بنیانش بر روابط پویای میان شیوه‌های چندگانۀ دیدن و تحقیق کردن است. این مستلزم آن است که محققان به شیوه‌های مختلف، پرسیدن و پاسخ دادن را سرلوحۀ کارشان قرار دهند.

چالش‌ها و فرصت‌ها
این نوع رویکرد بسیار چالش‌برانگیز است چرا که در تعریف تا به مرزهای فلسفه علوم اجتماعی، علم و عمل پیش می‌رود. این رویکرد در معرض خطر سقوط به یک منطق موازی یا با سازماندهی بیش از حد خود، به یک منطق منسجم است. دست یافتن به تنش‌های خلاقانه در آن خیلی راحت نیست و محققان نیازمند آن هستند که خود را در یک «محیط امن» در حال اشتراک‌گذاری تفکرها و تفاوت‌ها احساس کنند.

در این محیط، آنها می‌توانند با تهدیدات فکری روبرو شوند و با رویکردهای جایگزین آشنا شوند بدون آنکه از تلافی‌‌شدن‌های فوری (فروخته شدن)، تقابل‌های جدّی (توسط کسانی که رویکردهای جایگزین مورد نظرشان را دارند) یا نابود شدن ترسی به خود راه بدهند.

این لازمه‌اش داشتن مهارت‌های قابل ملاحظه و متعهد بودن محققان و تیم‌های تحقیقاتی، و داشتن ظرفیت و گرایش لازم برای بینش فرارشته‌ای، تمایزات معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی و پرهیز از هرگونه گرایش به نقد همۀ دیدگاه‌ها فقط از منظر یک دیدگاه و یا ریختن همۀ آنها به پای یکی از آنها می‌باشد. با این حال، این رویکرد مستلزم این هم است که ماهیت متمایز رویکردهای مختلف با احترام نگریسته شود و به همۀ آنها اجازۀ رشد داده شود نه اینکه همۀ آنها با یک تلقی بین‌رشته‌ای، به کمترین مخرج مشترک مطلوب تقلیل یابند.

به این معنا، این رویکرد در بطن خود مفروضات مربوط به یک نظریه یا فلسفۀ علم اجتماعی خاص را داراست که بنوبۀ خود الگویی برای چگونگی تلفیق روش‌ها ارائه می‌دهد. اما به جای یک نظریه درباره پیوستگی یا دربارۀ جهان اجتماعی که دربردارندۀ اجزاء بهم پیوسته باشد، نظریه‌ایست دربارۀ چندبعدی بودن (و البته به همان اندازه هم برای نقد و پرسش باز است).

از سوی دیگر، فرصت‌ها، برای بهره‌برداری از تنش‌ها و ساخت و سازهای خلاق بجای ناپدید ساختن نقاط قوت متمایز رویکردهای مختلف، قابل توجه است. چنین رویکردی، بر خلاف انواع دیگر، می‌تواند طرح انواع جدیدی از سؤالات را برای محقق تسهیل سازد، از تفکر بسته رهایی بخشد، شیوه‌های درک چندبعدی را توسعه دهد و خلق طیف وسیعی از روش‌ها را در این رویکرد گسترش دهد.

حکم نهایی
تلفیق روش‌ها با یک منطق چندبعدی صورت می‌پذیرد؛ انجام دادنش بسیار دشوار است اما برای افزایش قدرت تبیین در علوم اجتماعی بسیار نویدبخش است.

@OrientalSociology


برچسب‌ها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جنیفر میسن, حسین شیران شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی...
ما را در سایت شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orientalsociology بازدید : 162 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 11:49